"
next
مطالعه کتاب بر بال نور : نوشتاری چند در مدايح امام عصر ارواحنا فداه - غيبت و انتظار
مشخصات کتاب


مورد علاقه:
0

دانلود کتاب


مشاهده صفحه کامل دانلود

بر بال نور: نوشتاری چند در مدایح امام عصر ارواحنا فداه غیبت و انتظار

مشخصات کتاب

سرشناسه : فخاری عبدالحسین - 1332 عنوان و نام پدیدآور : بر بال نور: نوشتاری چند در مدایح امام عصر ارواحنا فداه غیبت و انتظار/ عبدالحسین فخاری مشخصات نشر : تهران موسسه نبا، []1379. مشخصات ظاهری : ص 91 شابک : 964-6643-25-6 ؛ 964-6643-25-6 وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی عنوان دیگر : نوشتاری چند در مدایح امام عصر ارواحنا فداه موضوع : شعر فارسی -- قرن 14 موضوع : محمدبن حسن عج ، امام دوازدهم 255ق - -- شعر رده بندی کنگره : PIR8159 /خ 35ب 4 1379 رده بندی دیویی : 1‮فا 8/62 ف 268ب 1379 شماره کتابشناسی ملی : م 79-5845

حدیث آغاز

همدلی سوختگان در یلدای دیر پای غیبت، آرام آرام به همزبانی می رسد، و آن که شمع محفل می شود تا این همزبانی را روایت کند، هر چه بسراید، غزل اشتیاق است که گواهش، همراهی همه قلبهای سوخته در فراق است. آنچه می خوانید، در محافل نورانی جشن های یادمان خورشید، خوانده شده و بسیاری از کلمه ها، بر ساحل اشکل عزیزان فرود آمده و با پیام دلها همراه شده است و هم آنان خواسته اند که چاپ شود تا باز محفل آرای جمع مشتاقان گردد و گر نه داعیه ای نیست که نیست. الهی کاستی هایش را بپوشان و به گذرگاه قبول برسان، و دل مولا را از غمها برهان، و ظهورش را برسان. [ صفحه 7]

سرود لحظه ها

کردگارا، این زمان و هر زمان، از برای ولی خود مهدی - که درودت هماره بر او باد و بر اجداد پاک او، هردم - حافظ و مولا باش، و برایش رهبر، و برایش ناصر، رهنمای راهش، چشم بینایش باش. [ صفحه 8] تا که آزاد و رها روی زمین، بهره مندش سازی و بماند بسیار. اللهم کن لولیک - الحجه بن الحسن - صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیه طویلا [ صفحه 9]

به روایت هدهد

من هدهدم، - این هدهد است که روایت می کند: - پرنده ای کوچک با دو چشم ریز، نوکی، منقاری و سری، و بالهایی کوچک که حتی اگر هر دو را باز کنم، از یک کف دست شما بزرگتر نیست! اما با این دو بال کوچک، از آن بالاها، در کنار سایر پرندگان. سایه می اندازم بر آقایم سلیمان... - آن امیر با حشمت، پیامبر خدا دارای جاه و جلال و شکوه الهی - [ صفحه 10] و مسرورم که هستم، و می توانم سایه ای باشم - اگر چه حقیر و کوچک - اما اگر نباشم، یک کف دست آفتاب می افتد آن پایین، و امیرم می بیند که نیستم، احوال مرا از دیگران می پرسد... می پرسد: هدهد کجاست؟ چه می کند؟ و آنها می گویند: نمی دانیم، به ما نگفته است. و من چون بازگردم، به سلیمان خود عرض می کنم: این است گزارش سفر من... خطاکارم، گناه آلوده ام، بی اجازه پست

1 تا 35